کرونا و هراس از درمان های اورژانس

به گزارش وبلاگ بیا ببین، کرونا همه جا با ما هست. شاید خوش بینانه برنامه های مهمی را به بعد از کرونا موکول نموده اید و حالا با ماندن طولانی مدت این مهمان ناخوانده فکر می کنید چه کار باید بکنید و چه تصمیمی بگیرید که واقعاً در این شرایط درست باشد. می گویید چه تصمیم مهمی؟ فرض کنید یک کمردرد قدیمی که تا حالا با آن مدارا نموده اید و دیگر تحملش را ندارید. شرایط اورژانسی است و هر چه سریع تر باید کاری کنید.

کرونا و هراس از درمان های اورژانس

به گزارش وبلاگ بیا ببین، روزنامه ایران نوشت: زندگی مسالمت آمیز با کرونا؟ زندگی مسالمت آمیز! حتماً برای شما هم شنیدن این حرف کمی ترسناک است. یعنی چه؟ محال است این روزها بخواهیم تصمیمی بگیریم و کرونا را کنار بگذاریم. فرقی نمی نماید هر تصمیمی از یک خرید ساده بگیرید تا قراری محبت آمیز یا حتی آشپزی و ... کرونا همه جا با ما هست. شاید خوش بینانه برنامه های مهمی را به بعد از کرونا موکول نموده اید و حالا با ماندن طولانی مدت این مهمان ناخوانده فکر می کنید چه کار باید بکنید و چه تصمیمی بگیرید که واقعاً در این شرایط درست باشد. می گویید چه تصمیم مهمی؟ فرض کنید یک کمردرد قدیمی که تا حالا با آن مدارا نموده اید و دیگر تحملش را ندارید. شرایط اورژانسی است و هر چه سریع تر باید کاری کنید. درست مثل مادر نازنین که کمردرد او هم خودش و هم خانواده را در شرایط بدی قرار داده است.

او می گوید: راستش را بخواهی همه ما یعنی همه اعضای خانواده دو ماه کامل است که در قرنطینه هستیم. حتی به دیدن مادرمان نرفتیم که مبادا ناقل بیماری باشیم اما ناگهان کمردرد قدیمی مادرم عود کرد و دکتر گفته باید حتماً جراحی گردد. راستش خیلی خودمان را به در و دیوار زدیم که جراحی را به تعویق بیندازیم اما درد زیاد و اورژانسی بودن شرایط، این اجازه را به ما نداد. حالا همه خانواده مجبور شده ایم قواعد قرنطینه را بشکنیم. اول خواهرم مجبور شد برود پیش مادرم که در شهرستان زندگی می نماید و حالا هم من مجبورم بروم تا به عنوان همراه در بیمارستان کنارش باشم. بعد از عمل هم بقیه اعضای خانواده به نوبت مجبورند برای مراقبت بروند و بیایند. از آن طرف فکر کنید سفر کردن در این شرایط چه سختی هایی دارد و چقدر باید مراقب باشیم تا خدای نانموده با خودمان ویروس کرونا را پیش مادرم نبریم. ترس از بیمارستان و مراقبت ها و در معرض آلودگی قرار دریافت هم که جای خودش را دارد. این مدت مدام توصیه نموده اند که از مراجعه غیر ضروری به مراکز درمانی خودداری کنید و ما هم همین کار را نموده ایم اما یک مرتبه کارمان به بیمارستان کشید. می خواهم بگویم تا جایی می توانی به قواعد پایبند باشی و بعد از آن دیگر چاره ای برایت نمی ماند و مجبوری شانه به شانه کرونا بزنی به دل ماجرا.

داستان خانواده راحله هم تقریباً از همین جنس است. پدر او مدت ها درگیر سرطان و شیمی درمانی و رادیوتراپی بوده و بعد از همه این ها مشکل تومور وریدی روی انگشت دستش پیش آمده و بعد از آزمایش های مختلف پزشکان توصیه نموده اند، خیلی زود جراحی گردد: این توصیه اوایل اسفند به پدرم شد که دقیقاً اوج بحران کرونا بود. توده در حال خونریزی بود و همه ما نگران بودیم اما به خاطر شرایطی که پیش آمد تصمیم گرفتیم عمل را عقب بیندازیم و دکتر توصیه کرد یک هفته بیشتر عمل عقب نیفتد. آن زمان تصور نمی کردیم روزگار ما تا این اندازه با کرونا در هم گره بخورد. حالا هفته ها گذشته و تقریباً دو ماه از وقتی که پدرم توصیه به عمل شد می گذرد. حالا هم نگران آلودگی بیمارستان هستیم. پدرم مسن است و تازه سرطان و شیمی درمانی را پشت سر گذاشته و قطعاً بدنش مقاومت لازم را ندارد. با این همه ما پذیرفتیم این کار را انجام دهد اما دیگر دکترش قبول نمی نماید و می گوید اصلاً سمت بیمارستان نیایید مگر این که پای مرگ و زندگی در میان باشد. ما فکر می کنیم دکترها پیش خودشان می گویند دیگر این جراحی ها ضرورت ندارد؛ مثلاً می گویند مریض انگشتش را از دست بدهد یا دستش آسیب ببیند بهتر از آن است که کرونا بگیرد یا خودمان کرونا بگیریم. خودمان هم مانده ایم چه کار کنیم. مادرم هم سنگ کلیه دارد و وقتی با بیمارستان تماس گرفته توصیه نموده اند، مراجعه نکند و حتی گفته اند دکترش نیست و مادرم هم مجبور شده خوددرمانی کند. حالا هم واقعاً دارد عذاب می کشد.

یاسر اما معتقد است اگر شرایط بیمار بحرانی گردد باید تن به درمان داد و اتفاقاً همین جاها است که باید زندگی مسالمت آمیز با کرونا را تمرین کنیم: پدر من 14 اسفند تا 23 اسفند در بیمارستان شریعتی مشهد بستری شد. مشکلش جدی بود و نمی شد کاری کرد. دستکش و ماسک و مواد ضد عفونی برداشتم و رفتم بیمارستان. مرتب با الکل تخت و کمد و میزش را ضد عفونی می کردم. ناهار و شامش را خودم با دستکش می دادم. با وجود ممنوعیت، ملحفه و پتو را هم از خانه بردم. بیشتر کارهایش را خودم می کردم چون بالاخره کادر درمان با خیلی ها در تماس بودند و همین طور بی دلیل در محیط بیمارستان تردد نمی کردم. وقتی شرایط این طوری پیش می آید چاره ای نیست، باید روحیه خودمان و بیمار را بالا ببریم و یک جوری با رعایت همه موازین بهداشتی سایه کرونا را نادیده بگیریم.

بنفشه هم تجربه مشابهی دارد. پدر او اسفند ماه جراحی شد و او همراهش بود. بنفشه هم روی نقش همراه بیمار تأکید می نماید و این که شرایط سختی داشته؛ آن هم در بیمارستانی که طبقه بالایش بیماران مبتلا به کرونا بستری بوده اند. به هر حال با مراقبت های کامل او و عوامل بیمارستان همه چیز به خیر گذشت. البته کسانی هم هستند که به خاطر وحشت بیش از اندازه از کرونا ریسک بالایی می نمایند مثل امید که می گوید یکی از بستگان نزدیکش با این که توصیه به آنژیوی قلب شده بود به بیمارستان مراجعه نکرد و متأسفانه به خاطر ایست قلبی درگذشت.

لیلا هم که پدرش قبل از عید سکته شدیدی کرد در روزهای اوج کرونا بستری شد و بیمارستان هم اجازه نداد همراه داشته باشد: پدرم از بیمارستان مرخص شد اما آن قدر ترسیده که دیگر برای ادامه کارهای درمانی اش حاضر نیست دوباره مراجعه کند. می دانیم این برای سلامتیش خطرناک است اما نمی دانیم چطور هراسش را از بین ببریم. شاید این روزها وجود روانپزشک و روانشناس و مشاور برای همه بیماران ضروری باشد تا بپذیرند که در شرایط اورژانسی چاره ای جز درمان ندارند.

حسین ابراهیمی مقدم، روانشناس و استاد دانشگاه درباره هراس از مراجعه به مراکز درمانی می گوید: همه ما درجاتی از تلقین پذیری داریم که این در افراد مختلف متفاوت است. از طرف دیگر فضای حاکم بر جامعه هم که یک فضای پر از ترس و استرس است. اخباری از این دست هم این روزها کم نیست که اگر به مراکز درمانی بروید چنین و چنان خواهد شد و افراد بر اساس میزان تلقین پذیری شان آن را می پذیرند و درونی می نمایند. گاهی آدم ها بر اساس این باورها زندگی می نمایند و گاه حتی تحت تأثیر آن به سمت مردن حرکت می نمایند. بنابراین باید بدانیم چه حرفی را به چه کسی می زنیم.

او تأکید می نماید: درست است که با وجود شیوع ویروس کرونا رفتن به مراکز درمانی ممکن است برای همه خطرناک باشد اما طبیعی آن است که اگر کسی مشکل شدیدی دارد از خدمات اورژانسی استفاده کند. ما نمی توانیم بگذاریم آن آدم غرق و خفه گردد چون فکر کنیم اگر بخواهیم نجاتش بدهیم ممکن است کمربند ما دور گردنش بپیچد و خفه اش کنیم. نکته دوم مسأله اضطراب بیماری است. به این معنی که خیلی از افراد درگیر با اضطراب های خاصی هستند و نگران مشکل هستند. این اضطراب بیماری خود موجب بیمارانگاری می گردد. در این حالت نگرانی های فرد افزایش پیدا می نماید و گاهی به جای راه های احتراز از انتقال بیماری کلاً بی خیال حل آن می گردد. مراجعی داشتم که از سگ همسایه اش می ترسید و چهار سال مسافت زیادی را طی می کرد تا از جلوی آن خانه رد نگردد. با کلی درمان و روبرو سازی به او یاد دادیم که از جلوی خانه عبور کند و تازه فهمیدیم که همسایه سه سال است از آن خانه رفته و اصلاً سگی در کار نیست. خیلی اوقات افراد از چیزهایی می ترسند که اصلاً وجود ندارد.

او در ادامه می گوید: بعضی درباره همه چیز اظهار نظر می نمایند؛ در حالی که در این موارد فقط باید به نظر متخصصان بسنده کنیم. الان خیلی ها خودشان را در زمینه کرونا متخصص می دانند؛ در حالی که معلوم نیست اخبار را هم از کجا به دست می آورند. متأسفانه گاهی این اخبار را به دیگران هم با اطمینان تلقین می نمایند. بنا بر این اظهار نظر درست را از متخصص مربوطه دریافت کنید. یک متخصص هیچوقت توصیه نمی نماید اگر دچار مشکل اورژانسی هستید آن علائم را چک نکنید! شاید یک عده درست در همین شرایط نیاز به عمل های اورژانسی دارند که باید انجام گردد. البته که الان جایز نیست کسی عمل زیبایی انجام دهد و اشغال تخت ها و استفاده از بعضی داروها هم نابجاست ولی اگر خدای ننموده یک مورد اورژانسی رخ داد باید با عقل سلیم و بر اساس نظر متخصصان مربوط عمل کنیم.

منبع: خبرگزاری ایسنا

به "کرونا و هراس از درمان های اورژانس" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "کرونا و هراس از درمان های اورژانس"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید